درباره وبلاگ

اينجا دنياي كوچيك منه ! اينجا حرف ميزنم،مينويسم،ميخندم،گريه ميكنم و هيچكس اجازه ندارد تحقيرم كنه . من از دنيايي مي آيم كه انسانها براي نشان دادن قدرتشان دل ميشكنند،تهمت ميزنند،دروغ ميگويند،تحقير ميكنند و شاد شاد هستند.... نه... نه من مال آنجا نيستم من دنياي كوچك صميمي ام را ترجيح ميدهم... -(پر پرواز)- دلم ميخواد پر بكشم برم به سمت آسمون- با رنگا همبازي بشم تو جاده رنگين كمون- رو ابرا بايه خطّ خوب زنده بادعشق حك بكنم- طنين باد رو گوش كنم غصه ها را دَك بكنم- همنفسِ پرنده ها پر بزنم رو به افق- آسمونا بشه واسه من و پرنده ها قرق- اون بالاها كوچيك ميشن اونايي كه رو زمينن- همونا كه خودشونو حسّابي گنده ميديدن!!- اونجا ديگه نميرسه دست چراها به سرم- فارغِ احوال همه تو آسمون پر ميزنم- اگه دلم تنگ نميشد واسه عزيزترين كسام- اگه چشاي مادرم خيس نميشد يه روز برام- اونجا مي موندم تا ابد پيش خداي مهربون- اونجا كه شايد نباشن آدمهاي نامهربون- *كتايون *
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 81
بازدید کل : 71621
تعداد مطالب : 52
تعداد نظرات : 296
تعداد آنلاین : 1










تعبیر خواب آنلاین

فال حافظ


استخاره آنلاین با قرآن کریم

 فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

داستان روزانه


کد حرکت متن دنبال موس

---
--تقدس چشمهايت را مهمان قلب غريبم كن
خدايا .....هواي مارو داشته باش
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:باربی,آرایش,خنده,طنز, :: 11:14 ::  نويسنده : كتايون       
جمعه 18 اسفند 1391برچسب:فانتزي هام,طنز,, :: 16:44 ::  نويسنده : كتايون       



یکی از فانتزیام اینه که :

توی بیمارستان،یه پرستار جذاب

از اتاق عمل سریع میاد بیرون و

داد میزنه:خانوم دکتر؟خانوم دکتر؟بیمار داره از دست میره

من درحالی که لبخندی پرمعنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم

... پرستار بلندتر و با التماس میگه:خانوم دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده

من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم

ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن خانوم دکتر خانوم دکتر بیمار

داره میمیره

من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:خانوم دکتر

طبقه بالا تشریف دارن

بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار

ناپدیدشم.


 

یکی از فانتزیام اینکه وقتی دارم درس میخونم کنترل تلویزیونو بردارم اعضای خانواده رو کلهُــــــــم muteکنم



 یکی‌ از فانتزیام اینه سر امتحان الکی‌ هی‌ کفه دستمو نگا کنم
مراقب احساس زرنگی کنه بیاد خفتم کنه ببین هیچی‌ کفه دسم نیست....
بعد بش بگم زرشک !ضایع شدی ؟؟؟
اصن به عشق همین حرکت میرم دانشگاه !!!!


 یکی از فانتزیهام اینه یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره

بگم : آره ، آره ، حواستون باشه ؛ زنده می خوامش !



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد